به گزارش ایسنا، علی حسنلو در این گزارش که در روزنامه ایران منتشر شده با عنوان «عکاسان نامحرم نیستند»، ضمن پرداختن به شرایط عکاسی مستند اجتماعی در ایران با دو عکاس نیز در این زمینه گفتوگو کرده است. مشروح این گزارش را در زیر میتوانید بخوانید:
«سرت را هر طرف که بچرخانی در جایجای شلوغ شهر شاهد خواهی بود که هر کس در حال انجام کاری است. کسی با تلفن همراه خود حرف میزند، کسی زمین میخورد و کسان دیگری مشغول کارهای دیگر. عکاسی کردن از همین اتفاقات جالب نیز کار کسان دیگری است. اما اینها عکاس نیستند، مردم عادی با تلفنهای همراه خود هستند که از اجتماع خود مستندهایی تهیه میکنند. در این میان غایبان اصلی کسانی هستند که این نوع عکاسی شغل آنهاست یعنی عکاسان مستند اجتماعی...
کمرنگ شدن حضور عکاسان حرفهیی در زندگی شهری و اجتماعی معضلی است که باعث رکود این ژانر شده است و دلایل مختلفی برای آن ذکر میشود. عکاسان مستند خود این عرصه را خالی نکردهاند که لذت هنر آنها به همین کشفها و دیدن نادیدههای اجتماعی است. اگر قرار بر خالی کردن میدان از بیم دشواریهای این نوع عکاسی بود این هنرمندان باید غایبان صحنههای انقلاب و جنگ میبودند که برعکس یکی از حاضران اصلی و یادگارسازان آن اتفاقات تاریخی بودند. کمرنگشدن حضور این هنرمندان به دلایل مختلفی مربوط میشود که مورد اول آن روند سخت دریافت مجوز عکاسی از سطح شهر است.
علیرضا کریمی صارمی یکی از عکاسان مستند که فارغالتحصیل کارشناسی ارشد عکاسی از دانشگاه هنرهای زیبای کالیفرنیای امریکاست معتقد است: «عکاسی مستند اجتماعی با انقلاب اسلامی اوج گرفت و همراه با آن عکاسی خبری متحول شد. بعد از جنگ تحمیلی مقطع دیگری بود که عکاسی مستند اجتماعی ما حضور خود را فعالتر و اثرگذارتر از همیشه نشان داد. این ژانر عکاسی یک اثر تحقیقی و پژوهشی است و امروز با بررسی آنها به نتایج قابل تأملی میرسیم. اما چرا امروز این ژانر تا این حد کمرنگ شده است و جوانان به سمت دیگر ژانرهای هنری و انتزاعی رفتهاند؟ دلیل آن خود عکاسان نیستند چون خیلی مشتاق در این حوزه وجود دارد. مشکل این روند دست و پاگیر و اذیتکننده صدور مجوز عکاسی از شهر است. کسی که مجوز عکاسی ندارد نمیتواند دوربین خود را روشن کند و از اتفاقاتی که میبیند تصویر ثبت کند. جوانان اصلیترین کسانی هستند که در اینجا متضرر میشوند چون میخواهند تجربههایی در این ژانر کسب کنند ولی مجوز به آنها داده نمیشود. اما جای سؤال دارد که ما نمیخواهیم عکسی از زندگی مردم به آیندگان برسانیم؟ مگر ما از روی عکسهای قدیمی پی به کیفیت زندگی گذشتگان نمیبریم.» کریمی صارمی با این حرف خود اعلام میدارد اگر ما قرار است اینقدر سختگیرانه به عکاسی مستند اجتماعی نگاه کنیم مثل آلبومی میشویم که عکس پدربزرگان و پدران آن را پر کرده ولی صفحات مربوط به فرزندان آن چند تا در میان خالی است. بیچاره نوههایی که این آلبوم را ورق میزنند.
کریمی صارمی درباره راهکار حل این مشکل میگوید: «پیشنهاد من اعتماد است. نهادهای نظارتی و انتظامی باید به عکاسان اعتماد داشته باشند همان طور که در زمان انقلاب و جنگ داشتند. عکاسان، مردم همین جامعه هستندو خط قرمزها را میشناسند. عکاسان چشمهای غیبی که ندارند بلکه از همان چیزی که در برابر دیدگان همه است عکس میگیرند. حتی اگر عیبی در عکس نشان داده شود ایرادی ندارد. مگر کسی هست که نیاز به نقد نداشته باشد.» با نگاهی به جملات آخر کریمی صارمی باید بر این نکته تأکید کرد که عکاس یک هنرمند است که میتواند نقد اجتماعی کند مثل یک خبرنگار که دیدهبان جامعه است. عکاس میتواند علاوه بر خلق یک اثر هنری ماندگار مشکلات زندگی اجتماعی را به تصویر بکشد تا در صدد حل آن برآییم. این روند هیچ وقت به فاجعه ختم نخواهد شد بلکه از فاجعهها جلوگیری خواهد کرد.
عکسها سفالینههای امروز برای فردا
ساعد نیکذات دیگر عکاس پیشکسوت نیز از وضعیت عکاسی مستند اجتماعی امروز ایران راضی نیست و میگوید: «در دنیای امروز دوربین چشم سوم جهان است. امروز دست هر کودک و بزرگسالی یک دوربین دیجیتال و تلفن همراه هست که با آن از اجتماع خود عکس میگیرد ولی حال و روز عکاسان مستند اجتماعی اصلاً خوب نیست. عکاسی مستند ما به خلسه فرو رفته و وقتی آن را در این همه فشار و تنگنا قرار میدهیم گویا منتظر مرگش هستیم. برای عکاسی مستند محدودیتهای مختلفی وجود دارد. برخی شرع را بهانه میکنند در حالی که ما حدود شرعی را میدانیم و به زندگی خصوصی مردم ورود پیدا نمیکنیم. مشکل اصلی محدودیتهای نیروی انتظامی است که بسیار سختگیری میکند. در دنیایی که با نرمافزارهای اینترنتی میتوان وارد خیابانهای شهرهای مختلف دنیا شد، دوربین عکاسی چه مشکل امنیتی و انتظامی میتواند ایجاد کند. مگر عکاسی مظلومیت انقلاب و جنگ را به دنیا نشان نداد ولی چرا امروز همان عکاسان نامحرم شدهاند؟ این محدودیتها باعث میشود هنرمندان سراغ آتلیهها و فضاهای دربسته بروند که زندگی و جان مستند اجتماعی را ندارد. باید نگاهها عوض شود. ما عکاسان مگر میخواهیم چه کار کنیم؟ نهایت کار این است که یک عیب یا اشکال در عکس دیده میشود که این خوب است، چون دیده شدن مشکل باعث حل آن میشود ولی دیده نشدن آن را تبدیل به امر عادی و همیشگی خواهد کرد. عکسها سفالینههای امروز برای نسلهای فردا هستند و حذف آنها باعث حذف بخشی از تاریخ میشود.»
نیکذات این مشکل را حل شدنی میداند و میگوید: «باید دو طرف ماجرا همدیگر را درک کنند و نهادهای انتظامی مسئول و هنرمندان تعامل بیشتری با هم داشته باشند. با گفتوگو و احترام متقابل و اعتماد بیشتر به هنرمند این مشکل برطرف خواهد شد.»
با یک بررسی اجمالی از حرفهای این دو عکاس پیشکسوت و نیز نظرات دیگر عکاسان میتوان به این نتیجه رسید که مشکل اصلی این اتفاق، نبود اعتماد به هنرمندان از طرف نهادهایی چون نیروی انتظامی است. عکاسان مستند اجتماعی میتوانند در چارچوبهای مشخص و با روال آسانتری در شهرها عکاسی کنند و حتی میتوان نهادهای صنفی و تخصصی عکاسی را مسئول صدور مجوز و کارتها کرد تا عکاسها راحتتر به رسالت اجتماعی خود عمل کنند. از عکاس نباید ترسید که او هنرمند است و کارش خلق هنر؛ هنری که شاید گاهی حاوی انتقاد و انتقال عیب و ایرادها باشد که این ایراد نیست چون بهترین دوست کسی است که ایراد ما را به ما هدیه دهد.»
لینک مطلب در خبرگزاری ایسنا:
http://isna.ir/fa/news/91021005110/-%D8%B9%D9%83%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D9%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF